باغهاي رامهرمز؛ ريههاي سبز که در آتش ميسوزندخبر آتشسوزي در باغهاي روستاي ملا احمد، زنگ خطري است
باغهاي رامهرمز؛ ريههاي سبز که در آتش ميسوزندخبر آتشسوزي در باغهاي روستاي ملا احمد، زنگ خطري است براي شهري که روزگاري در سايه درختان و نخلهايش جان ميگرفت. رامهرمز، اين شهر کهن با پيشينهاي هزارساله، در تاريخ بهعنوان شهري سرسبز و پرآب شناخته ميشد؛ شهري که ناصر خسرو و ديگر جهانگردان در سفرنامههايشان از زيبايي باغاتش ياد کردهاند. اما آنچه امروز باقي مانده، تنها اندکي از آن باغهاي پرطراوت گذشته است، و اگر بيتوجهي ادامه يابد، همين اندک هم در گرداب فراموشي و نابودي فرو خواهد رفت.باغ، تنها مجموعهاي از درخت و خاک نيست؛ حافظه زيستبوم است، يادگار نسلها، و ريهاي براي زمين. درختان کنار، باعات و گونههاي بومي رامهرمز، نهتنها زيبايي طبيعت را معنا ميکردند، بلکه هواي پاک، آب و غذاي مردمان را تأمين ميساختند. از اين رو، هر باغ که از ميان ميرود، بخشي از حافظه تاريخي و بخشي از حيات طبيعي ما خاموش ميشود.علت آتشسوزيها هرچه باشد؛ انساني يا طبيعي، نتيجه يکي است: زخمي عميق بر پيکر طبيعت و بر جان مردم. اين زخم تنها با خاموش کردن آتش درمان نميشود، بلکه نيازمند ريشهيابي و تدبير است. بايد همتي جمعي براي توسعه باغات و نگهداري از آنها شکل گيرد. بيترديد، کاشت يک درخت، نگهداري از يک باغ، و سرمايهگذاري در فضاي سبز، کمتر از ساختن يک کارخانه براي توسعه پايدار ارزش ندارد.رامهرمز شايسته آن نيست که باغاتش به خاطرهاي دور بدل شوند. اين شهر ميتواند دوباره سبزي و طراوت گذشته را بازيابد، اگر ارادهاي براي پاسداشت داشته باشيم. باغها نه فقط ريههاي زمين، که رگهاي حياتي يک شهرند. و اگر آنها را از دست دهيم، تنها طبيعت را از دست ندادهايم، بلکه بخشي از تاريخ، فرهنگ و آينده خويش را نيز سوزاندهايم.*منوچهر برون