
تحليلگران و افکار عمومي منطقه نشست اخير سران کشورهاي عربي - اسلامي در دوحه که با هدف حمايت از قطر و محکوميت تهاجم اخير رژيم صهيونيستي برگزار گرديد را يک ناکامي آشکار ديگر در مقابل موج سياست تهاجمي رژيم و حمايت همه جانبه آمريکا از نتانياهو تفسير ميکنند. مضاف بر اينکه بيانيه پاياني اين نشست و خطابههاي سران نيز فاقد ارائه هر گونه راهکار و نقشه راهي براي متوقف کردن ماشين جنگ رژيم در منطقه را تداعي ميکند.
ناظران معتقدند اين ضعف و سستي کشورهاي اسلامي و عربي عليرغم داشتن بيش از دو ميليارد جمعيت و داشتن بيش از 50 درصد ذخائر و منابع جهان از جمله نفت و گاز، حاصل چند دهه سرکوب شديد روحيه مبارزه طلبي، استقلال خواهي و شکلگيري وحدت و همبستگي حداقلي در بين کشورهاي عربي و اسلامي است و اين رويکرد موجب شده حتي کشورهايي که با رژيم رابطه سياسي و تجاري دارند از حداقل کار ممکن در اين برهه يعني قطع روابط سياسي و يا فراخوان سفير و متوقف کردن روند تجاري اجتناب کنند.
تداوم اين روند در کنار سکوت و بيعملي کشورهاي اسلامي و عربي بويژه کشورهاي در خط مقدم و پشت جبهه و چشم پوشي آنها از حجم نسل کشي کم سابقه در تاريخ فلسطين مسير را براي انتقام همه جانبه رژيم از اسلام و ملتهاي اسلامي هموار کرده است. متأسفانه در حملات صهيونيستها به لبنان و سرنگوني نظام سوريه و تهاجم به ايران و يمن ما شاهد نوعي همکاري غير علني ازسوي برخي کشورهاي اسلامي منطقه هستيم که به نوبه خود بزرگترين هديه و چراغ سبز به نتانياهو براي انضمام جولان و کرانه باختري و غزه به سرزمينهاي اشغالي و اعلام شروع طرح تشکيل اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات محسوب ميشود.
تحميل طرح سازش ابراهيم (يهود) تحت فشارهاي آمريکا بر برخي کشورها نيز موجب شده تا ترامپ سرمست از اقدامات صورت گرفته طرح سيطره کامل بر کشورهاي منطقه نه به عنوان متحدين راهبردي بلکه کشورهاي وامدار و جزيي از تيول آمريکا را در دستور کار خود قرار دهد و هماکنون بر لزوم گسترش طرح عادي سازي روابط با رژيم و کوچ اجباری مردم غزه پافشاري ميکند.
آنچه در قطر اتفاق افتاد يک حمله ساده و بدون برنامه نبود بلکه بخشي از طرح ترکيبي خاورميانه بزرگ، معامله قرن و صلح ابراهيمي است که هيچکدام از کشورهاي عربي و اسلامي آن را پيشبيني نکرده بودند و انتظار آن را نداشتند. آنها يقين داشتند و مطمئن بودند که محور مقاومت هدف مشروع آمريکا و صهيونيسم است و هرگز فکر نميکردند آمريکا به کشورهاي متحد خود که پايگاههاي نظامي اين کشور را با هزينههاي گزاف پذيرا شدهاند حمله کند.
سؤال اساسي اينجاست که آيا با اين تهاجم به دوحه دولتهاي منطقه بيدار ميشوند و به فکر اتخاذ تمهيداتي خواهند افتاد و ديگر اينکه آينده منطقه به کدام سمت هدايت ميشود؟
رصد اظهارات رهبران کشورهاي عربي و اسلامي بعد از حمله به دوحه و نشست عربي اسلامي بيانگر اين است که اولا نوعي ارعاب و نگراني از آينده منطقه بر فضا حاکم شده است. همچنين طرح دو دولتي و تشکيل کشور مستقل فلسطين عليرغم تلاشهاي جاري در سازمان ملل و اقدام برخي کشورهاي اروپايي براي شناسايي کشور فلسطيني اين طرح آينده مطلوبي به علت مخالفت آمريکا و رژيم ندارد، سوم اينکه چين و روسيه دو قدرت منطقهاي تمايلي به دخالت در موضوع حل بحرانهاي منطقه و نقش آمريکا ندارند. به بيان ديگر هژموني رژيم صهيونيستي به خواست آمريکا درحال عملياتي شدن است و قرار نيست ما شاهد تحول جديدي در مواضع عربي و اسلامي باشيم.
آمريکا و رژيم بعد از اجراي آخرين مرحله نقشه راه ترسيم شده براي نابودي محور مقاومت و حمله به کشورمان، تلاش دارند در اين مرحله کشورهاي حامي حماس که گرايشات اسلام گرايي و اخواني دارند از جمله قطر، ترکيه، مصر و تا حدودي کويت را نيز تسليم تلآويو نمايند.
اين وضعيت دقيقا نتيجه مماشات کشورهاي اسلامي با حمله وحشيانه و خلاف قوانين بينالمللي رژيم و آمريکا به کشورمان و ترور رهبران حزبالله و سرنگوني نظام سوريه و در نهايت حمله به حماس در قطر ميباشد.
در اين مقطع يا ديپلماسي ميتواند با تمام توان و بيوقفه و با روايت سازي، ايجاد پيوستهاي سياسي و امنيتي، امت اسلامي را به صحنه بياورد و باور کشورها و دولتها را بگونهاي تقويت کند که همه ايمان بياورند که امت اسلام ميتواند بارديگر صهيونيست فاسد و ياغي و طغيان گر و جاني و اربابش آمريکا را شکست دهد و خود سرنوشت منطقه و فلسطين را تعيين کنند و يا اينکه بحران و تنش فعلي عميقتر خواهد شد و بايد شاهد تحولات جديدي باشيم.
سفر وزير خارجه قطر به آمريکا و ديدار مفتضحانه وزير خارجه آمريکا از تلآويو و دوحه نشان داد که کاخ سفيد مديريت شده سياست خود را بر منطقه تحميل ميکند.
بي ترديد الان کشورها و دولتها ميفهمند و درک ميکنند که آنچه جمهوري اسلامي ايران در اين 45 سال بدان عمل ميکرد و معتقد بود که بايد هر چه فرياد داريم بر سر آمريکا بکشيم و اگر هر مسلمان يک سطل آب و يک سنگ بردارد اثري از صهيونيسم باقي نخواهد ماند،حساب شده و هدفمند بوده است.
در اين مرحله دستگاه ديپلماسي و ديگر دست اندکاران سياست خارجي بايد با فاصله گرفتن از آرمان گرايي محض وارد مرحله واقع گرايي و عمل گرايي شوند و از اينکه توان خود را براي به چالش کشاندن و مخالفت با طرح دو دولتي و تشکيل فلسطين مستقل متمرکز کنند و با عدم مشارکت در جلسات مرتبط با فلسطين سياست تک نوازي را تشديد کنند، با مهندسي معکوس اين سياست را که به نفع دشمن است تغيير دهند و همگام با کشورهاي عربي و اسلامي براي اولويت دادن به موضوع فلسطين و مقابله با طرح خطرناک تشکيل اسرائيل بزرگ که تهديد جدي براي امنيت کشورمان است الگوی جديدي در منطقه در مقابل الگوی هژمونيک رژيم صهيونيستي تببين و تقويت کنند.
حميد مرادي