پول در ليگ آزاد، سکوت در ليگ فرنگي؛ تضادي که انگيزه را ميکُشدليگ برتر کشتي فرنگي درحالي با سقف قرار
پول در ليگ آزاد، سکوت در ليگ فرنگي؛ تضادي که انگيزه را ميکُشدليگ برتر کشتي فرنگي درحالي با سقف قرارداد کمتر از يک ميليارد تومان برگزار ميشود که ليگ آزاد با قراردادهاي چند ميلياردي مليپوشان، شکاف بزرگي ميان دو رشته ايجاد کرده است.درحالي که هنوز حرفوحديثها درباره قرارداد 7 ميليارد توماني حسن يزداني با تيم استقلال جويبار ادامه دارد و قرارداد 5 ميلياردي اميرحسين فيروزپور هم اين روزها سر و صداي زيادي به پا کرده است، ليگ برتر کشتي فرنگي تصويري کاملاً متفاوت پيش چشم دارد؛ جايي که سقف قراردادها حتي به 800 ميليون تومان هم نميرسد و حضور چهرههاي شاخص جهاني در آن بسيار اندک است.اين تفاوت فاحش ميان ليگ آزاد و فرنگي، نهتنها مسئلهاي مالي، بلکه نشانهاي از شکاف عميق در توجه و سرمايهگذاري روي اين دو رشته است. در شرايطي که ليگ آزاد درگير ارقام ميلياردي و هياهوي رسانهاي است، ليگ فرنگي بهسختي توانسته چند تيم را گرد هم بياورد و از قراردادهاي بزرگ و حضور چهرههاي پرآوازه خبري نيست.فرنگيکاران عنواندار در ليگ امسال پيشنهادهاي چشمگيري دريافت نکردهاند و طبيعي است که اين موضوع انگيزه را از قهرمانان المپيکي و جهاني بگيرد. وقتي يک کشتيگير آزادکار براي دو مبارزه 6 دقيقهاي، قراردادي چند ميلياردي امضا ميکند، اما قهرمان فرنگي جهان حتي با يکدهم آن مبلغ هم روبهرو نميشود، نتيجه چيزي جز بيميلي و بيانگيزگي براي حضور در ليگ نخواهد بود. اين درحالي است که پويايي ليگ، يکي از ارکان اصلي رشد فني، حفظ انگيزه مليپوشان و کشف استعدادهاي تازه در هر رشته ورزشي است.درحاليکه کشتي ايران امسال در يکي از درخشانترين مقاطع تاريخ خود قرار دارد و هر دو رشته آزاد و فرنگي در مسابقات جهاني زاگرب قهرمان جهان شدند، انتظار ميرفت ليگهاي داخلي نيز پرشورتر و پربارتر برگزار شوند. با اين حال تنها شش تيم در هر ليگ حضور دارند و از ميان آنها شايد چهار تيم در آزاد و دو تيم در فرنگي واقعاً مدعي به شمار آيند. اين تعداد محدود تيمها باعث شده سطح رقابت پايين بماند و بسياري از مليپوشان ترجيح دهند بهجاي حضور در ليگ، در اردوهاي تيم ملي يا استراحت پس از مسابقات جهاني باقي بمانند.بسياري از کارشناسان معتقدند اين وضعيت نتيجه نبود برنامهريزي اقتصادي مشخص در ليگهاست؛ در ليگ آزاد، هزينههاي ميلياردي بدون چارچوب ميتواند تعادل مالي را بر هم بزند، و در ليگ فرنگي، نبود حمايت مالي کافي باعث بيانگيزگي مليپوشان ميشود.به نظر ميرسد کشتي ايران در نقطهاي ايستاده که بيش از هر زمان ديگري نيازمند بازنگري در ساختار اقتصادي و مديريتي ليگهايش است. ليگ بايد به جايي بازگردد که معيار اصلي حضور مستمر قهرمانان و مدال آوران باشد. اگر چهرههاي شاخص فرنگي دوباره به تشک برگردند و ليگ به ميدان واقعي رقابت بدل شود، ميتوان اميدوار بود که کشتي ايران هم در جهان موفق باشد و هم در داخل کشور دوباره جان بگيرد.