موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13185
اکنون نوبت ملت‌هاست

بسم‌الله الرحمن الرحيم

حامد کرزاي رئيس‌ جمهور سال‌هاي 1380 تا 1393 افغانستان با اينکه مطلوب آمريکا بود، در دوران رياست‌ جمهوري بقدري تحت فشار آمريکا قرار داشت که بارها از سلطه‌طلبي دولتمردان آمريکائي در برابر دوربين‌ها گريه کرد. همين گريه‌ها باعث شد خبرنگار تلويزيون افغانستان بعد از بازنشسته شدن کرزاي علت گريه کردن‌هايش را از او پرسيد. پاسخ‌هاي کرزاي بسيار شنيدني هستند و چهره واقعي آمريکا را افشا می‌کنند.

«شايد هيچ رهبر افغانستان به اندازه شما در انظار عمومي نگريسته باشد، چه چيزي شما را اينقدر ناراحت مي‌ساخت که گريه را انتخاب مي‌کرديد؟

- ناتواني ملي، ناتواني ملي ما، بيچارگي ما در مقابل قدرت‌هايي که به نام کمک به افغانستان آمده بودند. به نام مجادله عليه تروريزم به افغانستان آمده بودند.

*سخت‌ترين تصميمي که در 13 سال گذشته گرفتيد چه بوده؟

- يکي از تصميم‌هاي بسيار مشکل ما، تصميم در مورد قرارداد امنيتي با آمريکا بود. از يک طرف آمريکا بود و تهديدش که اگر شما اين قرارداد را با ما امضا نکنيد، ما کمک‌هاي خود را قطع مي‌کنيم و پول ارتشتان را نمي‌دهيم. بودجه‌تان را نمي‌پردازيم و امثالش.

*شما گفتيد چيزهايي شنيديد از مقامات ارشد آمريکايي، مي‌شود به ملت افغانستان به‌ عنوان رئيس‌ جمهور بازنشسته کشور بگوييد که چه بود؟

- از آنها مي‌پرسيدم اگر بمبي در کابل و يا در يکي از ولايات افغانستان و يا يکي از دهات افغانستان منفجر شود و ده‌ها تن طفل‌ها و زن‌هاي کشور ما شهيد شوند و کشته شوند و مجروح شوند، اين تروريزم است يا نيست؟ مي‌گفتند خير اين تروريزم نيست. مي‌گفتيم پس تروريزم چه هست؟ مي‌گفتند تروريزم زماني است که منافع آمريکا در خطر قرار گرفته باشد».

اين، فاشيستي‌ترين منطقي است که دولتمردان يک کشور مي‌توانند به زبان بياورند. آنچه مايه تأسف شديد است اينست که آمريکا خود را پايگاه دموکراسي جهان مي‌داند و زير پوشش دموکراسي در امور کشورهاي ديگر دخالت مي‌کند و لشکرکشي‌ها و خون‌ريزي‌هائي که براي تحکيم سلطه خود بر ملت‌هاي آزاديخواه مرتکب مي‌شود را مبارزه با تروريسم مي‌نامد در حالي که اين اقداماتش از بارزترين مصاديق تروريسم است و کارنامه آمريکا نشان مي‌دهد دولت اين کشور را بايد رأس تروريسم دولتي دانست. حمله به تأسيسات اتمي صلح‌آميز ايران و جلوگيري از مطرح شدن قطعنامه‌اي که درصدد ممنوع ساختن حمله به تأسيسات اتمي صلح‌آميز کشورها بود يکي ديگر از نشانه‌هاي بارز تروريست بودن سران دولت آمريکاست کمااينکه آمريکا با همين روحيه تروريستي قطعنامه توقف جنايات رژيم صهيونيستي در غزه را وتو کرد و نشان داد به هيچيک از اصول اخلاقي و حقوق بشر پاي‌بند نيست.

همين وحشي‌گري را رژيم جعلي و اشغالگر صهيونيستي نيز دارد که با نسل‌کشي در غزه طي دو سال اخير آن را به اوج رسانده است. بارزترين وجه مشترک دولت آمريکا و رژيم صهيونيستي اينست که هردو بدترين روش کشتار مردم بي‌گناه و تخريب و غارت را در دستور کار دارند و در عين حال قربانيان خود را تروريست مي‌نامند و خود را در جبهه مبارزه با تروريسم قلمداد مي‌کنند!

آنچه مايه تأسف براي جهان امروز است اينست که دولت‌ها در نهايت حقارت به قلدري آمريکا و رژيم صهيونيستي تن مي‌دهند و درصدد مقابله با اين تروريست‌هاي حرفه‌اي برنمي‌آيند. اين حقارت در کشورهاي عربي و اسلامي بيش از ساير کشورها ديده مي‌شود. گستاخي دولتمردان آمريکا و رژيم صهيونيستي معلول دو چيز است، اول زياده‌خواهي خود آنها و دوم سلطه‌پذيري سران ساير کشورها.

متأسفانه دولت‌ها در طول نيم قرن اخير که آمريکا و رژيم صهيونيستي در چارچوب استعمار جديد، سلطه‌طلبي خود را گسترش داده و تجاوز به حقوق ملت‌ها را به اوج رسانده‌اند، نشان داده‌اند که اراده‌اي براي مقابله با اين سلطه‌طلبان جنايتکار ندارند. بنابراين، اکنون نوبت ملت‌هاست که به‌پا خيزند و جهان را از لوث وجود اين تروريست‌هاي حرفه‌اي پاکسازي نمايند.