دستِ خالي مردم و سفره عالي بعضيها!غلامرضا بني اسديدريغا و هزار دريغا که به خاطره تبديل شده است روحي
دستِ خالي مردم و سفره عالي بعضيها!غلامرضا بني اسديدريغا و هزار دريغا که به خاطره تبديل شده است روحيه ديني و غيرت ملي که باعث شد خطرها از سر بگذرانيم. قرار مان بود که آن تجربه زيسته، رسمِ زندگيمان شود. نه فقط ما را از خطر برهاند که راه بر مخاطراتِ آينده هم ببندد. ما در دفاع مقدس با مردان و زناني مواجه بوديم که در پشت جبهه، در جاي جاي کشور، از هيچ کمکي دريغ نداشتند که دريغِشان براي اين بود که چرا بيشتر نميتوانند مساعدت کنند. ايستگاههاي جمعآوري کمک به جبهه هميشه آباد بودند. افرادي با اهداي آنچه را که در توان داشتند، به توان پشتيباني از جبهه ميافزودند. غيرتشان گرسنگي را تاب ميآورد تا لقمه نان خود را به کساني برسانند که در خط مقدم، سينه به سينه دشمن ميايستادند. بيهيچ ادعايي، دعايشان بود پيروزي رزمندگان و سرفرازي وطن. اين سبک زندگي فراگير بود حتي کاسبان آنچه داشتندرا در معرض ديد ميگذاشتند و با قيمتهاي عادلانه ارزاق را به مردم ميرساندند. چندان کسي به دنبال منفعتهاي فردي و گروهي نبود. رفتاري چنين را ضد ارزش ميدانستند. مسئولان هم پاکدست و همراه و همدل مردم، بدور از روحيه رانت خواري و آقازاده پروري کارها را سامان ميدادند. ميتوان هزاران شگفتانه از رفتار مردم در عصر دفاع مقدس ارائه کرد اما دريغا انگار جنگ که تمام شد، اندک، اندک، ورق برگشت. بدجوري هم برگشت. واقعا چه کرديم که همان مردم که از جان خود ميگذشتند، با کوچکترين احساسِ خطر، به سراغ احتکار و خريد دلار و سکه و... و منافع شخصي ميروند؟ چه کرديم که جاي اخلاص را گاه اختلاس ميگيرد؟ مدعياني پينه پيشاني، در فزونخواهي و افزون، گوي سبقت را از همه ميربايند؟ به کجا برديم مردم را که در تعاملات خانوادگي هم چرتکه را در ميان ميگذارند؟قرار ما اين نبود. ميخواستيم جامعهاي داشته باشيم شبيه بهشت با مردماني بهشتي رفتار. شهدا در اين قرار به خون سهم خود را دادند اماما کم گذاشتيم. مدعيان امروز، دستِشان زير سنگ بدهکاري است هرچند داعيه طلبکاري دارند. همانها که مسئوليت را قدرت انگاشته و دم غنيمت ميشمرند براي ويژه خواري. هرروز هم رکوردي تازه ثبت ميشود از فساد اقتصادي. فقط اقتصادي هم نيست که در بستر فساد عقيدتي است که چنين جهنمهايي شکل ميگيرد و آتش به ايمان يک ملت هم ميکشد. آنان که در دفاع مقدس کم گذاشتند بعد از جنگ، فراوان برداشتند. اين هم باعث شد کم براي مردم بماند که بار را به دوش کشيدند. نتيجه ميشود دست و سفره خالي مردم و دست پُر و سفره عالي کساني که خبرهايشان را ميخوانيم. ميشود وضعيت معيشت خلق و رديف بودجه برخي موسسات و دانشگاههاي خصوصي برخي ها. ترجمه اين نتيجه هم ميشود وضعيتي که ميبينيم....