موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13233
اهواز، شهري که در دود نفس مي‌کشد

 

منوچهر برون

 

دوستي از پيشکسوتان دفاع مقدس زنگ زد، مردي که نفس‌هايش هنوز بوي جبهه مي‌دهد و ريه‌هايش يادگار سال‌هاي شيميايي‌ست. گفت: «از مسجد که بيرون آمدم، دود سياهي از جنوب شهر چون پتويي غليظ بر سر شهرک اکباتان افتاده بود و تا شمال اهواز مي‌آمد. براي اولين‌بار ترسيدم… اگر اين‌طور بماند، شايد مجبور شوم براي هميشه از اهواز بروم.»

اين جمله، نه فقط درد يک جانباز، که فرياد خاموش هزاران نفري‌ست که اين شب‌ها شهر را در هاله‌اي از دود مبهم مي‌بينند و نمي‌دانند چه چيزي در هوا معلق است، دود تالاب؟ سوزاندن پسماند صنعتي؟ فلرهاي نفتي؟ مزارع؟ يا ترکيبي از همه اين‌ها؟

اهواز، اين روزها در نامش «هوا» ندارد.

نفس مردم، ميان سرفه و سوزش گلو، آويزان است.

بچه‌ها با سرفه از خواب مي‌پرند و سالمندان با تنگي نفس از خانه بيرون نمي‌آيند.

مسئولان هر روز دليلي تازه مي‌گويند.

يک روز تقصير هور،

روز ديگر تقصير صنايع،

و روز سوم بادهاي جنوبي.

اما حقيقتِ تلخ اين است که

منشأ اصلي آلودگي هنوز شفاف اعلام نشده و برخورد مؤثر با عوامل آلاينده جدي گرفته نشده است.

اهواز، شهري جنگ‌ديده و خسته، حق دارد بداند چرا هر غروب، آسمانش به‌جاي ستاره، دود به خانه‌ها مي‌فرستد.

شهروندان حق دارند بدانند کدام صنعت، کدام مزرعه، کدام فلر نفتي يا کدام خطا، اين دود را به جانشان ريخته است.

اين‌که يک جانباز شيميايي بگويد «شايد مجبور شوم اهواز را ترک کنم»، فقط يک درد شخصي نيست.اين هشدار يک نسل است که براي دفاع از اين خاک جان داده و حالا از آسمان همين خاک آسيب مي‌بيند.

مديريت شهري و استاني بايد پيش از آن‌که دير شود،

شفافيت، اقدام ميداني و برخورد واقعي با آلاينده‌ها را در اولويت بگذارد.

سلامت مردم، با هيچ مصلحتي قابل معامله نيست.

اهواز زخمي‌ست،

امّا هنوز اميد دارد

اگر مديرانش به جاي توضيح‌هاي پراکنده،

تصميم‌هاي قاطع و علمي بگيرند.