موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13235
هشدار!  انتقام جاي انتقاد را مي‌گيرد!

 

غلامرضا بني‌اسدي

 

انتقاد، از مؤلفه‌هاي سازندگي است براي جامعه، براي کشور اما تبديل شدن حرف آخر آن از "دال" به "ميم" ما را با يک بحران بزرگ مواجه مي‌کند. تلخ است اما ديده را بايد گفت که امروز "انتقام"، چنان جاي "انتقاد" را اشغال کرده است که کسي نقد، به نسيه هم برنمي‌دارد! اين که در يک تريبون رسمي، يک مقام رسمي، در زمان رسمي که برايش از ملت حقوق مي‌گيرد، بانگ مرگ بر يک هموطن برآورد، مشخص مي‌شود بخش نقادي ذهن او به اشغال انتقام در آمده است. نقد را آدابي است و ادبي که فاصله آن را از تخريب هزار فرسنگ دورتر بنا مي‌کند. انتقام است که سنگ در پنجره مي‌زند و براي تخريبِ آن که رقيب مي‌پندارد، حتي حاضر به انتحار هم مي‌شود. مگر انتحار نيست اين اخلاق کُشي از خويش براي شکستن ديگري؟ من نمي‌پسندم رفتاري چنين را. به عنوان فردي از ملت ايران، مي‌خواهم انتقاد جاي انتقام را بگيرد. مي‌خواهم سازندگي خويش را جايگزين ظرفيت تخريبي انتقام نمايد. نه حرف‌هايش در باره ديگري را مي‌پسندم و نه – حتي - اين گونه حرف زدن را بر خودش.

به هر حال هر دو طرف فرزند ايرانند. کارگزاري جمهوري اسلامي را در کارنامه دارند حالا هر کدام با رتبه اي. پس نبايد پسنديد اين رفتار ناپسند را در حق هيچ کدام. آنچه جامعه فرهيخته مي‌پسندد، رفتار به فرهيختگي است و گفتار به ادب اسلامي و نجابت ايراني. اين هم خود معياري است که مردم عيار افراد را با آن مي‌سنجند. حکايت داوري مردم با حساب کابري‌هاي فضاي مجازي متفاوت است. مردم، يکان به يکان، شناسنانه دارند، هويت دارند، حرف دارند. خيلي فرق مي‌کند با حساب کاربري‌هايي که شايد پشت هر چندتاي آن يک نفر باشد با چندين اسم. تازه اين‌ها را مي‌شود به پروژه بگير تبديل کرد، به عمله‌اي که فحش‌هاي صاحب پروژه را هم عين کلام حکمت آموز تبليغ کند. اگر کسي فهم خود از جامعه را بخواهد با سنگ ترازوي اينان به دست آورد، "هيچ" دريافت خواهد کرد. تازه اين خوشبينانه است و الّا دريافتيش، او را، فراتر از چاله، به چاه مي‌کشاند. برخلافِ سکوهاي مجازي، در عالم حقيقت بدگويان و ناشايسته رفتاران، چنان از بلنداي نگاه مردم مي‌افتند که صداي شکستن استخوان هويت شان دنيا را برمي دارد. اين يک ضرر است اول براي خودشان و بعد براي کشور که اينان مي‌توانستند به يک ظرفيت فعال و سازنده براي وطن تبديل شوند.

اين که قيد سازنده را بعد از فعال آوردم به اين خاطر بود که اينان فعال و حتي "بيش فعال"ند اما نتيجه کنش هاشان به جاي سازندگي، مخرب است. ما به سازنده بودن کنش‌ها نياز داريم و الا بعضي‌ها بي‌حرکت و بي‌صدا بمانند بهتر است. واقعا هم همين‌طور است. وقتي نتيجه فعاليت خراب کاري باشد آيا برجاي نشستن بهتر نيست؟ وقتي کسي بيداريش به زيان مردم است خوابش به صواب نيست؟ کاش اصلاح شود اين رفتار و شاهد انتقاد به جاي انتقام باشيم. آن وقت همه براي‌شان دست خواهيم زد.