موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13237
هراسِ کاغذ از تبديل شدن به اسکناس!غلامرضا بني اسديهراسناک است آنچه چندي است ذهنم را آشفته کرده است،

هراسِ کاغذ از تبديل شدن به اسکناس!غلامرضا بني اسديهراسناک است آنچه چندي است ذهنم را آشفته کرده است، بسيار هراسناک. اگر کاغذي را که اسکناس مي‌کنيم، همان‌طور سفيد، کنار بگذاريم، هر روز بر ارزش مادي آن افزوده مي‌شود اما اگر تبديل به اسکناس شود، هر روز از ارزش آن کاسته مي‌شود! واقعا چه سحري در ميان است و به جادوي که گرفتاريم که چنين همه چيز جا به جا شده است؟اين خيلي فاجعه بارتر از آن ماجرايي است که مي‌گويند وقتي دانش‌آموز در کلاس به جاي کپي، خود هزارتوماني را به کاغذ الصاق کرد، معلم گفت اين را بايد پايان اقتصاد بدانيم. اين خيلي بدتر است که کاغذ به محض تبديل شدن به اسکناس، کاهش ارزش بيابد. اين از گذاره فلان روزنامه نگار هم تلخ‌تر است که نوشته بود "اقتصادي درست کرده‌ايم که اگر کاغذ سفيد بخريد و بگذاريد گوشه اي، 2 ماه بعد ارزشش دو برابر مي‌شود. اگر به همان حجم اسکناس بگذاريد کنار، 2 ماه نشده ارزشش نصف مي‌شود." حالا 2 ماه و دوبرابري و نصف، مبالغه است ولي روند همين است اما باز هم مورد اولي از اين هم تلخ‌تر و هراسناک‌تر است.چه شده است که وقتي کاغذي را تبديل به اسکناس مي‌کنيم با کاهش قيمت مواجه مي‌شود؟ اسم اين را چه بايد گذاشت؟ آيا جوابي دارند حضرات اقتصادي و متوليان امورِ پولي؟ گاهي دلم براي کاغذ‌ها مي‌سوزد. براي درختاني که تبر مي‌خورند تا تبديل به کاغذ شوند بيشتر مي‌سوزد. ارزش بيشتري داشتند به ويژه وقتي اکسيژن مي‌سازند. حتي خشکيده شان هم اگر زغال شود ارزشمند‌تر است تا اسکناس. اميد وارم، تدبيري بيانديشند صاحبان خرد. اين وضعيت نه تنها در خور شان ما نيست که از شان درخت خشکيده هم فرومي کاهد. ديگر از معنا مي‌افتد آن ضرب المثل قديمي که مي‌گفت "زمستان مي‌گذرد و روسياهي به زغال مي‌ماند" حال، سياه‌تر از روزگار پول ملي وجود ندارد در گذر از بهار و تابستان و پاييز و زمستان.