عدل و تدبير، در شعر سعديشيخ مصلحالدين سعدي شيرازي عليهالرحمه در باب اول کتاب شريف "بوستان" که به د
عدل و تدبير، در شعر سعديشيخ مصلحالدين سعدي شيرازي عليهالرحمه در باب اول کتاب شريف "بوستان" که به دعوت و اندرز حکومت گران به "عدل و تدبير و رأي" اختصاص دارد، حق مطلب را اداء و راه بقاي ملک و آسايش رعيت که پايههاي حکومتند و راز نيکنامي حاکمان را برشمرده است.«شنیدم که در وقت نزع روانبه هرمز چنین گفت نوشیروان:که خاطر نگهدار درویش باشنه در بند آسایش خویش باشنیاساید اندر دیار تو کسچو آسایش خویش جوئی و بسنیاید به نزدیک دانا پسندشبان خفته و گرگ در گوسفندبرو پاس درویش محتاج دارکه شاه از رعیت بود تاجداررعیت چو بیخند و سلطان درختدرخت، ای پسر، باشد از بیخ سختمکن تا توانی دل خلق ریشوگر میکنی، میکنی بیخ خویشفراخی در آن مرز و کشور مخواهکه دلتنگ بینی رعیت ز شاهز مستکبران دلاور بترساز آن کاو نترسد ز داور بترسخرابی و بدنامی آید ز جوررسد پیش بین این سخن را به غوررعیت نشاید به بیداد کشتکه مر سلطنت را پناهند و پشتاز آن بهرورتر در آفاق کیستکه در ملکرانی به انصاف زیست؟چو نوبت رسد زین جهان غربتشترحم فرستند بر تربتشخدا ترس را بر رعیت گمارکه معمار ملک است پرهیزگاربد اندیش توست آن و خونخوار خلقکه نفع تو جوید در آزار خلقریاست به دست کسانی خطاستکه از دستشان دستها بر خداست...»